1

سوگواری برای مرگ خورشید سیاه

شناسه محصول: book-1401-10-2-1-176-4-5-33-23-19-7 Categories: , تاریخ انتشار : ۳۱ خرداد ۱۴۰۳
قیمت محصول

۴۵,۰۰۰ 

فقط 2 عدد در انبار موجود است

جزئیات بیشتر

وزن150 گرم
ابعاد20 × 14 × 0.5 سانتیمتر
قوانین استفاده

✅خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است. ✅بعد از خرید محصولات دانلودی، لینک دانلود در اختیار شما قرار خواهدگرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. ✅بعد از خرید کتاب های فیزیکی، سفارش شما ثبت و آماده ارسال می‌شود.  

  • دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادام‌العمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی)
  • بسته‌بندی ضدآب برای ارسال کتاب های خریداری شده
  • تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
توضیحات مختصر محصول
سوگواری برای مرگ خورشید سیاه

کتاب سوگواری برای مرگ خورشید سیاه نوشته سرکار خانم فائزه خطیب زاده را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.

ارسال کتاب تا ده روز کاری.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

مردی که سه هزار گل را بویید
با چند زنبور کاردرست آشنا شد
از آن ها خواست تا جایی که می توانند
گل به او معرفی کنند
حتماً گلی،
در جایی،
بوی او را می داد

غرور و تعصب
مثل الیزابت
از قصر باشکوه
فرار می کنم
به دنبالبه دنبال «در » می گردم
هراس سقوط همه چیز را دارم:
فنجان ها از طاقچه
لوسترها از سقف؛
از داخل کمدها صدای جیغ می آید
ارواح ناشناس کلاه از سر برمی دارند
و هنگامی که به «در » می رسم
دوباره خود را
در قصری باشکوه
بازمی یابم!

سه گانۀ همسایه – دفتر اول
باید فرار کنم
باید به جایی که وجود ندارد فرار کنم
شهری که آسمان هر روز هفت هاش یک رنگ است
و گربه ها حرف می زنند.
گربه ها
آن ها موجودات عاقلی هستند و عینک به چشم دارند.
سپس من تپه های شهر همسایه ام را فتح می کنم
و هنگامی که به بالاترین نقطه های آن تپه رسیدم
اسم شهر دوست و همسایه ام را از سر دوستی فریاد می زنم.
شهری که توسط پلی چوبی به شهر من متصل می شود
و ما در رودخانه ای که بر روی آن پل زده ایم ماهی گیری می کنیم.
قزل آلا.

ناهارها در آن سوی پل سرو می شود
شام ها هم همین طور
اما من ترجیح می دهم شام ها را در کلبه ام – تنها کلبه ی شهرم –
با قهوه ای بی موقع و ساندویچ های کوچک و زیتون در تنهایی
به سر ببرم. در حالی که در تلویزیون برف می بارد.
اما ناهارها. برق چشمان؛ و عطر خوب تن همسایه و غذایی که
آماده است. آه. روزهایی که قزل آلا سرو می شود
و من باید خوشحال باشم
ناهارها و شام ها
خورشیدهای بنفش و سبز و آبی و نارنجی و قرمز و زرد.
و ما – من و ساکن شهر همسایه ام – منتظر خورشید سیاه
می مانیم

سه گانۀ همسایه – دفتر دوم
دوشنبه شب ها،
وقتی که ستاره ها،
به مرکزیت شهر من
از کمان ها رها می شوند
من، پاهایم را درون رودخانه قرار می دهم
با یک دست، لالی پاپم را در دهانم قرار می دهم
و دست دیگرم را، دور گردن همسایه ام می اندازم.
«چیزی برای ترسیدن وجود ندارد »
همسایه ام می گوید
«نه شروعی، نه پایانی »
و با هم می گوییم:
«تنها چیزی که حقیقت دارد، آب رودخانه است

ژان، گربه ی همسایه ام
از روی پل رد می شود
و در کنار ما می نشیند.
«احتمالاً ما باید خوشبخت باشیم »
با خودم فکر می کنم.
«هیچ کس نمی داند »
همسایه ام می گوید.
می خندم.
او فکرهایم را حتی از حرف هایم بهتر می فهمد

سه گانۀ همسایه – دفتر سوم
همسایه ی من
تو به اندازه ی کافی قوی هستی
به اندازه ی کافی، برای من.
اما گمان نکن که در شهر ما،
همه چیز بی کم و کاست است
و هیچ اتفاق غیرمنتظره ای رخ نمی دهد
روزهایی که خورشید سیاه طلوع می کند را به یاد آور،
روزهایی که فانوس هایمان را روشن می کردیم
اما تاریکی غلیظ تمامی نورها را می بلعید
و ما سعی می کردیم با خواندن این آواز، یکدیگر را فرابخوانیم:
«آه، به دنبالبه دنبال قطعه ی گمشده ام می گردم
خشکی ها و دریاها را طی می کنم
عزمم را جزم می کنم

نمایش بیشتر
دیدگاه های کاربران
دیدگاهتان را با ما درمیان بگذارید
0 0.0
بر اساس 0 خرید
0
0
0
0
0

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “سوگواری برای مرگ خورشید سیاه”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *