خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آمادهسازی میشود.
- دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادامالعمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
- بست بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
- تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
کتاب دنیای موازی نوشته سرکار خانم پانیذ کرد بهمنی را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.
ارسال کتاب تا ده روز کاری.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
درست لحظه ای که سرگرم ایجاد رنگهای رنگین کمان با لیوان آب بودم، کبوتر فیروزه ای رنگ باغچه ی حیاط به کنارم آمد. داستان از آنجا شروع شد که او تنها دوست من شد چون زبان من را میفهمید و به همراه من نقاشی میکشید. من کر و لال هستم و زبان نشانه را به خوبی میفهمم. زبان طبیعت، باران و پرنده ها را همیشه حس کرده ام و با آن اخت گرفته ام. کبوتر همیشه به من میگفت که من باید هنرمند زندگی خود باشم و تابلوی سفید آن را هر روز با صبر و آهستگی نقاشی کنم.
آپارتمان کوچکم را پر از نقاشی های خود و او کرده ام. کبوتر فیروزه ای خیلی حرفه ای با نوک و پرهایش نقاشی های پر مفهومی را خلق میکند، در حالی که من در نقاشی هایم تنها بسنده به نوشته ها و درخت های بی برگ کرده ام آن هم با رنگ هایی که حس آرامش و حس خوب زنده بودن بدون برگ و مادیات میدهند.
کبوتر فیروزه ای از پنجره کوچک بالایی که فضای کمی برای وارد شدن به اتاقک من را داشت خود را وارد اتاق کرد و صدایم زد :
_«ئه وین دخترک مو زیتونی بگو برایم امروز را چگونه گذرانده ای؟»
به آرامی و دل گرفته گی پاسخش دادم :
_«حالم گرفته است برای همین تابلویی با گندم زارهای بر باد رفته کشیده ام.»
_«چرا چه شده است؟»
_«دکترها میخواهند که من گوشت و لبنیات مصرف کنم، این کار خیلی ظالمانه است، بدتر از آن که آنها را اسیر کرده ایم و هیچکدام شکار نشده اند. میدانی قانون طبیعت را زیر پا گذاشته ایم و من را نمیفهمند! میدانی که حیوانات دوستان ما هستند و من نمیخواهم که دوستان خود را بخورم. میفهمی من را ؟ انسانها گوشتخواراند اما شکارچی! به اسارت گرفتن حیوانات چون آنها نمیتوانند خود را بیان کنند، ظالمانه است. از آنجا که من نیز کر و لال هستم ، تمامی حسهایشان را میفهمم و میدانم چگونه انسان و بشریت آنها را دست کم گرفته اند. بیچاره ها خوب است که حافظه کوتاه مدت دارند و آنقدر زجر نمیکشند. یعنی هم عذاب وجدان دارم و هم دلم گوشت میخواهد و فشارم افتاده، نمیدانم چکار کنم! خیلی سر در گمم! »
قمری حرفی نزد، تنها نگاه سردی کرد و از پنجره به بیرون بال گرفت. همان لحظه پیتزایی که سفارش داده بودم رسید. جان در بدن نداشتم و همه را خوردم.
هرکدام ما به سبک خودش حسش را به تصویر میکشید. یکی از نقاشی هایم که باب دل کبوتر فیروزه ای بود، روی تخته چوب سفید مربع شکل کشیده شده. خورشید در مرکز آن به رنگ زرد که دارای تمامی رنگهای رنگین کمان است و در هر گوشه ی آن درختی به رنگهای لاجوردی، نیلی، نارنجی و سبز. درختان نیلی و لاجوردی نماد دنیایی دیگر و اما درختان سبز و نارنجی رنگ نماد دنیای کنونی و محتاج نور زرد رنگ خورشید. درختانی که در فصل بهار گل و بنفشه های رنگین کمانی میدهند و در فصل تابستان رنگهای شکوفه ها را به شکل میوه در اختیار انسان ها، حیوانات و جانوران قرار میدهند. در فصل پاییز پوشش نارنجی خود را بر تن میکنند و در زمستان به خواب سفید میروند. دنیای من در آن لحظه اینگونه بود و انسان ها انسان و حیوانات حیوان بودند. درختان و طبیعت همگی در سر جای خود قرار داشتند. درست است دقیقا همان دنیایی که در آن به دنیا آمده بودم و بزرگ شده ام و انسان خود را ابر انسان و نژاد برتر میداند. جنگ و گاهی صلح، دنیای ارتباطات کامپیوتر، دنیای اکتشافات، رباط ها و تمامی چیزهایی که واقعی هستند، آنها را میبینیم و حس شان میکنیم. خداوندگاری که در کتابهای مان از آن گفته اند. تاریخ ها و سلطنت هوایی که از آن یاد برده اند، تمامی فیلسوف هایش، تمامی قدرت ها، خوبی ها و بدی هایش دنیای کنونی انسانهاست. حال من وارد دنیای کبوتر فیروزه ای شده ام و خودم را برای لحظه ای هم که شده حیوان حس کردم. در تاریخ اش خود را در تمامی لحظه ها، زمان ها و مکانها یافتم و به بیهودگی قدرت هایش پی بردم. تمامی این حس ها به من توانایی درک بهتر کبوتر فیروزه ای و طبیعت را میداد.
آخر هفته بود و من که خسته از کار برمی گشتم، دانه های نارنجی رنگ و خوشمزه ای که در جنگل جمع کرده بودم را برای کبوتر آماده کردم. کارم را در فروشگاه دوست می داشتم و از آنجا که فقط باید قفسه های خالی مواد غذایی را پر می کردم، برایم امکان خیالپردازی کردن و هم زمان کار کردن را می داد. دو کار هم زمان و خیلی هم زود روزگار طی میشد. کبوتر کلی به خاطر دانه های نارنجی رنگ خوشمزه خوشحالی کرد و گفت:
_«وای! واقعا ممنونم. آنها را از کدام سمت جنگل یا کنار کدام درخت پیدا کرده ای؟ خیلی وقت بود به چشمم ندیده و طعمش را نچشیده بودم!»
لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیشازحدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحهکلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفادهی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمهای خودداری کنید.
50,000 تومان
Only 2 left in stock
There are no reviews yet.