کتاب مهد فراموشی

(1 customer review)
SKU: f-120-7-35-1-4-4-2-3-1-22-3-8-16-3-32-12-45-7-4-36-19 Categories: , , تاریخ انتشار: ۵ آبان ۱۴۰۰تعداد بازدید: 2747
قیمت محصول

۵۵,۰۰۰ تومان

In stock

جزئیات بیشتر

Weight 200 g
Dimensions 20 × 14 × 0.5 cm
somdn_product_page
قوانین استفاده

خرید محصول توسط کلیه کارت های شتاب امکان پذیر است و بلافاصله پس از خرید: برای محصولات دانلودی،لینک دانلود محصول در اختیار شما قرار خواهد گرفت و هر گونه فروش در سایت های دیگر قابل پیگیری خواهد بود. برای کتاب های فیزیکی، بعد از ثبت جهت ارسال آماده‌سازی می‌شود.

  • دسترسی به محصولات دانلودی به صورت مادام‌العمر (طرح جلد، موکاپ، قالب صفحه آرایی، کاغذ دیواری)
  • بست‌ بندی با پکیج ضد آب برای ارسال کتاب های خریداری شده
  • تمامی کتاب های نشر متخصصان به صورت فیزیکی هستند.
توضیحات مختصر محصول
کتاب مهد فراموشی

کتاب مهد فراموشی از مجموعه کتاب های محمد حمید زاده

 

 

خلاصه‌ کتاب مهدفراموشی:

داستان قلمرو نور و تاریکی

داستان رهبر نور و پادشاه تاریکی

داستانی برای فهمیدن

کرامت، تفکر، بقا، عشق، نیاز، شرافت، آزادی، عدالت، قدرت

داستانی درباره‌ی مرگ و زندگی

داستانی برای قبل از زندگی و پس از مرگ

داستانی برای پاسخ به تمام پرسش‌ها

داستانی درباره‌ی پیدایش جهانی که در آن هستیم

داستانی درباره‌ی تمام چیزهایی که فراموش کرده‌ایم…

فرابشری

بخشی از متن کتاب:

ماهی گیر بیشتر از قبل کنجکاو شده بود

پس از او پرسید ای فرد تو چه می‌کنی؟!

فرد گفت نیازهای اموات را یادداشت می‌کنم

ماهی گیر گفت مگر اموات به چیزی نیاز دارند؟!

فرد گفت آری

آن زمان که زنده بودند به مردن نیاز داشتند

اکنون که مرده‌اند به لحظه‌ای زندگی نیازمند هستند

اگرچه مردگان از هر زنده‌ای زنده‌تر هستند

و به‌راستی چه کسانی بهتر از مردگان زندگی را تعریف می‌کنند؟!

آنان نیاز داشته‌اند

اکنون نیز نیاز دارند

آنان به مردن نیاز داشته‌اند

آنان نیاز داشته‌اند تا بفهمند

که به‌راستی به چه چیزهایی نیاز داشته‌اند

و به چه چیزهایی هرگز نیاز نداشته‌اند

فرد ادامه داد

ماهیگیر

به زندگان با تفکر نگاه کن چقدر میانشان شباهت می‌بینی؟!

حال به مردگان نگاه کن چقدر میانشان تفاوت می‌بینی؟!

ماهی گیر گفت به‌راستی که تو را یافتم

با من بیا تا به زندگان حال مردگان را نشان دهیم

و به مردگان حال زندگان را بگوییم

فرد با ماهی گیر به‌طرف میز گرد راه افتادند

ماهی گیر فردی که به دنبالش بود را پیدا کرد

اما دیوانه و رهبر نور هنوز به‌دنبال فرد موردنظر می‌گشتند

همچنان که ماهی گیر و فرد داشتند

به‌طرف میز گرد می‌رفتند

دیوانه در مسیر خود به روستایی رسید

روستایی که به شکل دایره ساخته شده بود

و در وسط روستا تک‌درختی کهن و بزرگ قرار داشت

در کنار تک‌درخت فردی را دید که نشسته است

و با کودکان و حیوانات و درخت سخن می‌گوید

دیوانه به فرد نزدیک شد و از او پرسید

چرا این روستا را به شکل دایره‌ای درست کرده‌اند

که مرکز آن این درخت است؟!

فرد پاسخ داد

کسی این‌گونه نساخته است

بلکه جهان بدین شکل بوده است

و بدین شکل هم خواهد بود

این درخت هم که می‌بینی

درخت نیست

تو آن را درخت می‌پنداری

این درخت برای هرکس یک چیز است

اما حال که تو از درخت سخن می‌گویی

باید بگویمت

که این اولین و آخرین چیز از همه‌چیز است

که این اولین و آخرین چیز از هیچ‌چیز است

این درخت درختی است که بی‌مانند است

این درخت درختی است که هرگز از بذری به وجود نیامده است

این درخت بی‌نیاز است

این درخت مقدس است

این درخت نه سایه‌ای دارد و نه میوه‌ای می‌دهد

دیوانه از فرد پرسید

نام تو چیست؟!

فرد پاسخ داد من عاشق هستم

دیوانه که خوش‌حال شده بود

چراکه به‌دنبال عشق می‌گشت

به عاشق گفت

من به‌دنبال عشق می‌گردم

آیا تو می‌دانی عشق چیست و از چه چیز سرچشمه می‌گیرد؟!

عاشق به دیوانه گفت

عشق همان چیزی است که هرگز قابل‌تعریف نیست

و عشق از چیزی سرچشمه می‌گیرد که هرگز زاییده نشده است

دیوانه که متوجه منظور عاشق نشده بود

سکوت کرد و با چهره‌ای پر از پرسش به عاشق خیره شد

عاشق از روی زمین بلند شد

کودکان و حیوانات و درخت را نوازشی کرد

و به دیوانه گفت

آیا می‌توان عاشق چیزی شد که هرگز به وجود نیامده است؟!

دیوانه گفت

خیر

عاشق گفت

آیا می‌توان از روی عشق چیزی را به وجود آورد

بدون آنکه بدانیم آن چیز خود می‌خواهد

وجود داشته باشد یا خیر؟!

دیوانه اندکی فکر کرد و گفت

خیر

عاشق گفت

پس تو که عشق را یافته‌ای به‌دنبال چه می‌گردی؟!

دیوانه که متعجب شده بود به عاشق گفت

حاضری با من بیایی تا با عشق به عشق خدمتی بکنیم؟!

عاشق به‌طرف درخت رفت

دستش را بر روی تنه‌اش گذاشت

با سکوتی که پر از حرف بود به درخت خیره شد

برگی را از روی درخت کند

و برگی را که روی زمین افتاده بود برداشت

و به دیوانه گفت برویم

پس آنان به سمت میز گرد راه افتادند

زمانی که آنان در مسیر بازگشت بودند

رهبر نور داشت به‌دنبال شرافت می‌گشت…

کتاب مهد فراموشی نوشته جناب آقای/ سرکار خانم محمد حمیدزاده را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.

ارسال کتاب تا ده روز کاری.

نمایش بیشتر
دیدگاه های کاربران
دیدگاهتان را با ما درمیان بگذارید
تعداد دیدگاه : 1 امتیاز کلی : 5.0 توصیه خرید : 1 نفر
بر اساس 1 خرید
1
0
0
0
0
  1. عبالقادر بلوچ

    خریدار این محصول

    در تاریخ پاسخ

    انگار ترکیبی از شازده کوچولو و رمان کوری بود
    واقعا لذت بردم

لطفا پیش از ارسال نظر، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید: فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید. بهتر است از فضای خالی (Space) بیش‌از‌حدِ معمول، شکلک یا ایموجی استفاده نکنید و از کشیدن حروف یا کلمات با صفحه‌کلید بپرهیزید. نظرات خود را براساس تجربه و استفاده‌ی عملی و با دقت به نکات فنی ارسال کنید؛ بدون تعصب به محصول خاص، مزایا و معایب را بازگو کنید و بهتر است از ارسال نظرات چندکلمه‌‌ای خودداری کنید.

Add a review

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

قیمت محصول

۵۵,۰۰۰ تومان

In stock