کتاب معجزه بارداری

کتاب معجزه بارداری نوشته لیزا اولسون و ترجمه سرکار خانم حمیرا خسروی را به صورت قانونی از سایت متخصصان خریداری کنید.

ارسال کتاب تا ده روز کاری.

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

از ناباروری تا بارداری
پیمودن راه ناباروری تا «مادری»
داستان من آن‌قدرها هم غیرعادی نیست. این واقعیت که شما درحال خواندن این کتاب هستید، یک چیز را به من می‌گوید: شما هم مانند من رنج کشیده‌اید و می‌دانید که آرزو و امیدداشتن برای یک نوزاد و تلاش ناامیدانه برای باردارشدن چگونه است، اما ماه به ماه متوجه می‌شوید که تمام تلاش‌های شما بیهوده بوده است.
رحم شما خالی است و نمی‌دانید چرا. دستان شما برای نگه‌داشتن نوزاد درد می‌کند و قلبتان فریاد می‌زند که کودکی شما را صدا کند. اگر به انتهای سن بارداری خود رسیده‌اید و فکر می‌کنید که «مامان» کلمه ای است که در اتاق‌های خانه شما فریاد می‌زند (یا فقط توسط کسانی که می‌ترسند آن را با صدای بلند بگویند، زمزمه می‌کنند، مبادا خطر ناراحت‌کردن شما را بیشتر کنند.) باور کنید وقتی می‌گویم، شما می‌توانید – شما خواهید توانست باردار شوید! و من از کجا این را می‌دانم؟ چون من آنجا بودم، هستم و زنده ماندم، من موفق شدم پس از غلبه بر شانس ناباروری، دو فرزند سالم، زیبا و باهوش به دنیا بیاورم.
از برخی جهات داستان من منحصربه‌فرد است و از برخی جهات یکی از هزاران داستان است. چیزی که داستان من را متفاوت می‌کند، نتیجه آن است. پس از سال‌ها انجام آنچه جامعه پزشکی پیشنهاد کرد، فکر می‌کنم – نه، می‌دانم – که رازهایی را برای کمک به زنانی مثل من و شما پیدا کرده‌ام تا معجزه بارداری و لذت زایمان را تجربه کنند، اما ابتدا، اجازه دهید کمی در مورد سفر خودم به سمت مادرشدن به شما بگویم …
داستان ما
مانند بسیاری از تازه‌دامادها و تازه‌عروس‌های جوان، من و شوهرم در ابتدا بچه نمی‌خواستیم. درواقع ما هر کاری از دستمان برمی‌آمد، برای جلوگیری از آن انجام دادیم، اما پس از پنج سال ازدواج، می‌دانستیم که زمان آن فرا رسیده است – ما آماده بودیم. با کمی‌گستاخی (به‌هرحال ما هرگز فکر نمی‌کردیم نمی‌توانیم باردار شویم)، با سرسختی وارد تلاش برای باردارشدن شدیم. فقط این اتفاق نیفتاد «چرا؟» ما بعد از چندماه تعجب کردیم.
در اواسط 30سالگی خود بودم، اما سالم و قوی بودم و هیچ نشانه‌ای نداشتم که وقتی تصمیم گرفتم برای یک خانواده آماده باشم، باردارشدن مشکل‌ساز خواهد شد. چیزی که باید آسان باشد، ناگهان بسیار بسیار دشوار شد. من و شوهرم به‌دلیل اینکه زوج هدف‌گرایانه‌ای هستیم، به‌سختی می‌توانستیم بپذیریم که تلاشمان بی‌فایده است.
ما قبلاً در هیچ کاری شکست نخورده بودیم و اجازه دهید به شما بگویم که این چیزی نبود که ما آماده شکست در آن باشیم! بنابراین ما به تلاش ادامه دادیم … و تلاش … و تلاش … رابطه جنسی اکنون فقط همین بود – رابطه جنسی با هدف، بدون هیجان و شور و اشتیاق که زمانی برای ما داشت. بیش از یک‌سال ناامیدی، رابطه ما شروع به فشار کرد. بداخلاق و دمدمی‌مزاج شده بودم و اغلب در استانه گریه بودم. طاقت تماشای رشد شکم باردار زنان دیگر را نداشتم؛ درحالی‌که شکم من یک قبر خالی بود.
هر فکر من حول محور کارهایی بود که انجام می‌دادم (یا انجام داده بودم). مشکل من چیه؟ چه خطایی کردم؟ چرا من نتوانستم کاری را انجام دهم که هر زن دیگری می‌تواند به این راحتی انجام دهد؟ خسته از سرزنش همدیگر به‌خاطر ناتوانی خود در باردارشدن، نشستیم، صمیمانه صحبت کردیم و تصمیم گرفتیم که وقت آن رسیده است که پاسخ‌هایی را دریافت کنیم. پس از اینکه از ترس چیزهایی که در مورد خودمون آگاه می‌شویم، رفتن به دکتر زنان زایمان را به تعویق انداختیم، تصمیم گرفتیم با ترس‌های خود روبه‌رو شویم و برای انواع مسائل ناباروری آزمایش شویم. متأسفانه مانند بسیاری از زوج‌های دیگر که علت ناتوانی در باروریشان را کشف می‌کنند، پاسخ‌هایی که ما به‌شدت می‌خواستیم – و به آن نیاز داشتیم – در دسترس ما نبود. ناامیدتر از همیشه متوجه شدیم که هیچ دلیل واضحی برای ناتوانی ما در باردارشدن وجود ندارد. هیچ‌یک از ما هیچ دلیل فیزیکی، فیزیولوژیکی یا بیوشیمیایی برای جلوگیری از بارداری نشان ندادیم. کارشناسان سرنخی در مورد اینکه چرا من باردار نیستم، نداشتند و ما را با اصطلاح «ناباروری غیراختصاصی» نامیدند. آن‌ها پیشنهاد کردند که استرس را از بین ببریم و به تلاش خود ادامه دهیم. عالی! آیا این کاری نبود که ما در تمام مدت انجام می‌دادیم؟